صندوق كمك به فقرا ايدهاي بود كه شهید احمد كشوري با چند تا از دوستان در پايگاه راهاندازي كرد. از فقرا كه سخن ميگفت، اشك بر گونهاش سرازير ميشد. خود را در مقابل آنها مسئول ميدانست. حرفهايش خيلي به دل مينشست.
با شيرودي براي براندازي رژيم شاه فعاليت ميكردند. پايگاه شكاري خاطرههاي بسياري از دلاوري اين دو يار دارد كه چگونه بيهيچ هراسي خطر را به جان ميخريدند. بارها تحت بازجويي ساواك قرار گرفت و هر بار از دست آنها فرار كرد. بارها در جريان تظاهرات كتك خورد. ميگفت: اين باطومي كه من خوردم، چون براي خدا بود، شيرين بود. من شادم از اينكه ميتوانم قدمي بردارم و اين توفيقي است از طرف پروردگار.
جنگ كه شروع شد، كشوري كار خودش را خوب ميدانست. دفاع از ميهن و اسلام. خستگي را خسته كرده بود و از سختي راه هراسي نداشت. شهيد فلاحي ميگويد: «شبي براي مأموريت سختي در كردستان داوطلب خواستم. هنوز سخنانم تمام نشده بود كه جواني از صف بيرون آمد. ديدم كشوري است. احمد فرشتهاي بود در قالب انسان»