من حاضرم بروم بجنگم

عباس برادر ناتنی من بود، تفاوت سنی زیادی داشتیم . بیشتر اوقات در مجالس و محافل در کنار هم بودیم .در زمانی که او نوجوان بود ،انقلاب اسلامی با شور وحرارت درحال شکل گیری بود. در یک مجلس محلی که او را نیز با خود برده بودم یکی از دوستان گفت: «خدا نکند که جنگی پیش بیاید ، معلوم نیست کسی حاضر به دفاع می شود یا نه؟» شهید با آنکه سن و سالی نداشت با شجاعت گفت: «من حاضرم بروم بجنگم»

دست سبز،ص۱۵.

شما میتوانید این مطلب را از طریق شبکه های اجتماعی زیر به اشتراک بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست
error: