شهيد شيرودي ميگفت: احمد[۱]، استاد من بود.
اسلام را فراتر از همه چيز ميديد. می گفت: «جايي كه بايد امام حسين(ع) براي دين فدا شود. ديگر جايي براي هيچ حرفي باقي نميماند.» تركشي به سينهاش نشسته بود. منتظر آخرين عمل جراحي بود، اما بلند شد كه برود. گفتند: بمان تا پس از عمل جراحي مرخص شوي. جواب داده بود: «وقتي اسلام در خطر باشد، من اين سينه را نميخواهم!»
ميگفت: «تا آخرين قطره خون براي اسلام و اطاعت از ولايت فقيه خواهم جنگيد.»
سرانجام عشق به ولايت او را تا ملكوت راهي كرد. پانزدهم آذر ۵۹ بعد از يك عمليات موفق، هليكوپترش مورد اصابت راكتهاي دو ميگ قرار گرفت. با اينكه هليكوپترش داشت در آتش ميسوخت، توانست آن را به خاك خودي برساند، اما ديگر مجالي برای ماندن در دنیا نبود و به آرزویش رسید.
[۱] شهید احمد کشوری