شهید مطهری درباره ارکان شهادت میفرمایند:
«شهادت دو ركن دارد: يكى اين كه در راه خدا و فى سبيل الله و هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداى هدف نمايد. ديگر اين كه آگاهانه صورت گرفته باشد. شهادت به حكم اين كه عملى آگاهانه و اختيارى است و در راه هدفى مقدّس است و از هر گونه انگيزهى خودگرايانه منزّه و مبراست، تحسينانگيز و افتخارآميز است و عملى قهرمانانه تلقّى مىشود. در ميان انواع مرگ و ميرها اين نوع از مرگ است كه ارزش آن از حيات و زندگى برتر و مقدّستر است «
مطابق فتوای علما نیز شهید دارای خصوصیات زیر است:
– به اذن امام و یا نائب او باشد (در اجهاد ابتدایی)
بدون اذن امام یا نائب برای دفاع از اسلام (در جهاد دفاعی) حضرت امام خمینی میفرمایند: اگر دشمن بر بلاد مسلمانان و سرحدات آن هجوم نمايد، واجب است بر جميع مسلمانان دفاع از آن به هر وسيلهاى كه امكان داشته باشد، از بذل جان و مال. و در اين امر احتياج به اذن حاكم شرع نيست.
– در میدان نبرد کشته شده (احکام خاص شهید) و یا در میدان مجروح شده و پشت جبهه جان دهد (که شهید محسوب شده اما غسل کفن ساقط نمی شود)
بنابر این فردی که برای دفاع از سرزمین اسلام نیز پا به جبهه میگذارد، مأجور است و کشته شدن وی شهادت است. اگر انگیزه او از حضور در جبهه ناموس پرستی و دفاع از کشور باشد نیز، دفاع از کشور اسلامی و ناموس شیعه بوده است.
البته لازم به ذکر است گاهی جنگ، صرفاً از سر تعصبات نژادی و قومی قبیلهای بوده و هیچ ارزش دینی و یا خانوادگی ندارد. مثلا فرض کنید فردی در جبهه مبارزه، صرفا و تنها بهاین خاطر که با اعراب مشکل دارد، بجنگد. این نوع جنگ ارزشی ندارد هرچند ثمرات آن به مسلمین میرسد. پیامبر اکرم میفرمایند: کم ممن اصابه السلاح و لیس شهید و لا حمید و کم ممن قد مات علی فراشه حتف انفه عند الله صدیق شهید.
چه بسیار افرادی که مورد اصابت سلاح واقع میشوند در حالی که نه شهیدند و نه شایسته ستایش و چه بسیار افرادی که بر بستر خود به مرگ طبیعی از دنیا میروند در حالی که صدیق و شهید میباشند.
شهید مطهری در این باره میفرمایند:» جهاد اسلامی صرف شمشیر زدن و با دشمن اسلام جنگیدن نیست. جنگیدن در راه خدا و به مقصد رضای خدا جهاد است. ظاهرا جنگ احد است دیدند یکی از انصار (یعنی مسلمانان ساکن مدینه) خیلی در این جنگ شجاعت به خرج میدهد و خیلی هنر کرد و افراد زیادی را به خاک انداخت. در حالی که روی خاک ها افتاده بود و لحظات آخرش را طی میکرد و از درد هم خیلی رنج میکشید، بعضی آمدند خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و فتند یا رسول الله فلانی خیلی مجاهد خوبی بود. خیلی سرباز خوبی، امروز خیلی فعالیت کرد. پیامبر التفاتی نکرد. بار دیگر این سخن را گفتند و باز هم پیامبر التفاتی نکردند. اسباب تعجب شد؛ چرا پیامبر به چنی سرباز فداکاری اهمیت نمی دهد ؟! ت اینکه یکی از مسلمانان به بالین او رسید و گفت» مرحبا، تبریک میگویم به تو که فی سبیل الله مجاهدت کردی و داری شهید فی سبیل الله از دنیا میروی» گفت:» من این حرف ها سرم نمی شود. دیدم که مردم مدینه و مکه دارند با هم میجنگند. این طرف مردم مدینه هستند و آن طرف مردم مکه. تعصب ملی گری و همشهری گری وادارم کرد چنین کنم.» بعد هم چون دید از درد رنج میبرد. گفت:» من طاقت ندارم این دردها را تحمل کنم » به زحمت از جا حرکت کرد و سر شمشیر را روی قلبش گذاشت و فشار داد. خود کشی هم کرد. تازه فهمیدند چرا پیامبر اعتنایی نکرده است. چون جهاد باید فی سبیل الله باشد.
شما میتوانید این مطلب را از طریق شبکه های اجتماعی زیر به اشتراک بگذارید.