دکتر چمران برای بازدید از اردوگاه آموزشی جنتا که در جادّهی بریتال بود، با ماشین مرسدسی که داشت حرکت کرد. وقتی به منطقهی بنی شیث رسید، از ماشین پیاده شد، به خانهای روستایی رفت و با اهالی آن خانه مشغول غذا خوردن شد. در آن روستا، کشتیگیر مجرّب و ماهری بود که خیلی به دکتر نگاه میکرد. پس از چند لحظه به ما گفت: «این استاد و آموزگار شماست؟» گفتیم: «بله، مگر مشکلی هست؟» گفت: «من میتوانم و میخواهم او را به زمین بزنم».
موضوع را به شهید چمران اطلاع دادیم و گفتیم که: «این شخص میخواهد با شما کشتی بگیرد».ما بیشتر توانایی ایشان را در مسائل اخلاقی، فرهنگی، مدیریتی و سخنوری دیده بودیم و به هیچ عنوان فکر نمیکردیم که او در ورزش کشتی نیز توانایی داشته باشد؛ امّا در کمال تعجّب همه، شهید چمران به آن مرد گفت: «اگر تو اصرار بر کشتی گرفتن داری، من هم حرفی ندارم و از آن استقبال میکنم و با شما کشتی میگیرم». آن فرد به سبب نگاه ظاهری که به دکتر چمران داشت، او را مرد این کار نمیدانست و خود را آمادهی زمین زدن دکتر کرده بود. به هر حال مبارزه شروع شد و آن دو با هم کشتی گرفتند. بندهی خدا اصلاً فکر نمیکرد که در مقابل یک معلّم کم بیاورد؛ امّا در نهایت دکتر آن کشتی را پیروز شد و پشت او را به زمین زد. ما هم تعجّب کرده بودیم و انتظار چنین چیزی را نداشتیم.
ناگفته نماند وقتی شهید چمران در دارالفنون تحصیل میکرد، فدارسیون کشتی چون جایی برای تمرین اعضای تیم ملّی نداشت، آمده بود در انتهای زمین ورزش دارالفنون که محل ورزش دانشآموزان بود، یک سالن کشتی ساخته بود؛ اعضای تیم ملّی میآمدند و در آنجا تمرین میکردند. در همین اثنا، شهید چمران با مرحوم غلامرضا تختی آشنا شده بود و آن دو با یکدیگر کشتی میگرفتند و در آنجا تختی فنون کشتی را به چمران یاد داده بود.
خاطرات شهید مصطفی چمران؛ نقل از: رسم خوبان ۷٫ ورزش. صفحهی ۹۰ـ ۹۱ و چمران مظلوم بود، صص ۱۸ـ ۱۶٫